وبلاگ بازیگرا و ادمهای سرشناس و نویسندگان و کسانیکه دستی در قلم داشتند را از تو گوگل سرچ کردم. دنبال کسایی می گشتم که دستی در نوشتن داشتند. میخواستم نوشتنم را به این صورت قوی کنم و از نحوه نوشتن آنها به نوعی یاد بگیرم. وبلاگ بهاره رهنما، فرزاد حسنی،  سروش صحت، رضا رشیدپور و علیخانی

سه نفر اولی که اسم بردم تو مجلات و رومه برای خودشان ستون داشتند و می نوشتند. بهاره رهنما تو وبلاگش خیلی دلی و احساسی می نوشت. نوشته هاش منو جذب می کرد اما هیچ کدوم از نوشته هاش نقطه ویرگول و علایم نگارشی نداشت. اما برای اینکه ادم یاد بگیره که راحت احساسش و حرف دلش  رو روی کاغذ بیاره،  روی صفحه پیاده کنه خوب بود.

سروش صحت هم خیلی روون و ساده می نوشت هنوزم همونطور روون و ساده می نویسه .اما اونم قوانین نگارشی رو رعایت نمی کرد. اکثرن  هم هرجفتشون مطالبی رو که چاپ می کردن، توی وبلاگشون میزاشتن. اسم وبلاگ بهاره رهنما ماه هفت شب بود. فرزاد حسنی تو وبلاگش شعراش گذاشته بود. شعرهای خوبی بود. اما نوشته هاش خیلی چنگی به دل نمیزد.

توی نطراتشون رفتم و حرفهای مردم رو  خوندم. فرزاد حسنی جواب بعضی از دخترها رو داده بود و سربه سر بعضیاشون گذاشته بود و با شوخی جوابشون رو داده بود.

 اما توی نظرات سروش و بهاره معمولی بودن. تعریفها و تمجیدها و دفاع و همزبانی و همدلی مردم با اونها.

اون موقع ها احسان علیخانی تو رادیو برنامه داشت. تمام دخترهایی که جزو پیام دهنده های ثابت برنامش بودن همونها هم تو وبلاگش جزو نظردهندگان ثابتش بودن و همونهام وبلاگ هوادار احسان علیخانی زده بودند. اسمشون رو تو اون مدت که برنامشو گوش میدادم حفظ شده بودم.  گاهی که وقت نمیشد پیام همه رو بخونه اسامی همه رو میخوند و ازشون تشکرمی کرد. که البته طبیعی بودیکی از خشکلای روزگار بود و دخترهای زیادی طرفدارش بودند و توی وبلاگاشون تعریف و تمجید و قربان صدقه اش رفته بودند.

به وبلاگ رضا رشید پور رفتم. اون میون دیگرون تنها کسی بود که حرفهاش ی بود. ولی علایم نگارشی و رنگ ها رو رعایت کرده بود. با وجود اینکه ی می نوشت مربوط به همون دوره یعنی نژاد اما نوشته هاش به دلم نشست. به نطرم حرفهاش حق میومد. تو نطراتش رو نگاه کردم. دیدم برخلاف فرزاد حسنی یا علیخانی که نظردهنده گانشون که همه دختر بودن این یکی زن و مرد و دختر و پسر همه نظر نوشته بودن. البته جواب هیچ کسم نداده بود.

بالای وبلاگش عکس خودش رو گذاشته بود که دستانش ررو در هم گره کرده بود و زیر چونه اش تکیه داده بود و کت شلوار مشکی تنش بود. و بالای وبلاگش هم نوشته بود عاشق رسانه


اون موقع ها زمانی بود که برنامه شب شیشه ای اگر اسم برنامش درست یادم باشه تعطیل شده بود.

چون دوتا شیشه ای پشت هم ساخته بود . شب شیشه ای و مثلث شیشه ای که یکیشون نیمه کاره قطع شد  و خودش هم ممنوع التصویر شده بود.

 من یکی دو تا قسمت برنامش رو اون موقع بیشتر ندیده بودم. چون قدرتمندان مملکت رو میاورد، روی یک صندلی روبه روی خودش میشوند و باهاشون حرف میزد و سوال ازشون می کرد. منم خوشم نیومده بود. با خودم گفته بودم مگر این با خودش فکر کرده کیه که این مقامات رو بازخواست می کنه قاضیه؟  بازپرسه.؟ . خیلی زود هم برنامه رو تعطیل کردن اما تو همون مدتی که پخش شده بود،  خیلی از مردم طرفدار برنامش شده بودن. یکی از مصاحبه هایی که با مجلات کرده بود رو ازتو نت خوندم که گفته بود که مثل مسلسل حرف می زنه و موج سواری روی احساس مردم می کننه.

(نقل به مضمون دقیق جملشو یادم نمیاد)

 

از میان نوشته هاش یه جور غم و اندوه موج میزد.به نظرم اومد غمگینه فکر کردم  شاید بیشتر از شرایط موجود که داره غمگین باشهیا شاید برای اینکه ممنوع التصویره.

از نت خونده بودم که مدیریت یک مجله یا مدیر مسئولیش رو قبول کرده  که توی اون هم بازیگرا و هنرمندا رو دعوت می کرد و باهاشون مصاحبه می کرد

اما دووم نیورد ومجله خیلی زود د جمع شده شد. فرزادم تو وبلاگ خودش براش نوشته بود که قبلش بهش گفته بوده که بهتره اون مجله رو قبول نکنه. چون هیچ تجربه ای تو یاین زمینه نداره و تا حالا برای مجله ای کار نکرده و قلم نزده

 

به مرور نوشته های وبلاگش پاگیرم کرد. شدم مشتری وبلاگش. هر روز سری میزدم و اگر پست جدیدی  نزاشته بود ،نظرات مردم رو میخوندم و گاهی هم جواب نظرات مردم رو میدادم. بعضی موافق و بعضی مخالف حرفهاش بودن. همه جور قشر ادمی بود. بعضی هم مثل من جواب  همدیگر میدادن و در مورد پستش با هم بحث می کردن. به مرور عاشق نوشته هاش شدم.

یک روز دیدم ع محجبه ای با روسری کیپ گذاشته بود و از حجاب تعریف و تمجید کرده بود. خیلی هام تو نظرات با این حرفش مخالفت کرده بودند. من با خودم گفتم یعنی این عکسی که الان گذاشته شبیه زن خودشه؟ یعنی الان حجاب زن خودشم همین شکلیه که عکس اینطوری گذاشته و اینطوری از حجاب تمجید کرده یا مانند اکثر بازیگرا که زنها بی حجابن و در میان خودشان و مراسم خانوادگی و جشنهایشان زنها نیمه حاظر می شوند، زن اونم همینطوریه؟. جواب سوالم برام واضح بود قطعن زن اونم مانند همه بازیگرای دیگه بی حجابه

 

یا زنش مثل ترکها که پای زنهاشون ه یا یک جوراب رنگ پا می پوشن و روسری سرشونه میره جشن. اما بازم جوابم همون بود که حتمن زن خودشم بی حجاب شرکت میکنه.

حتی اگر اعتقاد واقعی خودشم به حجاب این باشه که گذاشته ، قطعن بازم زن خودش تو مراسمشون میان مردهای دیگر بی حجاب حاظر میشه.

تو یکی از پستهاش راجع به نهادهای موازی در دستگاه ها حرف زده بود.

به مرور عاشق نوشته هاش شدم هر روزم که به وبلاگش بیشتر سر می زدم بیشتر عاشق نوشته هاش و حرفهاش می شدم . فکر می کردم اعتقاد واقعی خودش همینه که می نویسه.

 

اون موقع ها رادیو زیاد گوش می کردم. به خصوص رادیو تهران که بیشتر روی اون موج بودم. تو سایت رادیو تهران داستانهای کوتاه می نوشتم و می فرستادم. اونها خودشون هفته ای یکبار یک موضوع میدادن و داستان می فرستادیم و از میون داستانها هر کدوم که بهتر بود روی سایت رادیو تهران می زاشتن. چندین بار داستان منو گذاشتن و ادرس وبلاگم را هم پایین داستانم میزاشتن. کلی ذوق می کردم.

یک وبلاگ داشتم که مطالبی رو که برای مجلات و یا سایتهای مختلف می فرستادم، اگر چاپ میشد میزاشتم تو وبلاگم تو وبلاگم خاطره ، حرف دل، دست نوشته و حرفهامو می نوشتم

همینطورم با وبلاگم تو مسابقه های مختلف شرکت می کردم مانند مسابقات مقاله نویسی داستان نویسی. به مرور آمار بازدید وبلاگم خیلی بالا رفته بود .چون هر بار که برنده میشدم تو مسابقات اسم وبلاگم تو صفحه آنها قرار می گرفت، همه آنهایی که بودند و شرکت کرده بودند تو مسابقه، میامدند و مطالب من را می خواندند. همینطور وبلاگم به خاطر مسابقه مقاله نویسی که در مجله موفقیت شرکت کرده بودم و برنده شدم،  مطلبم به همراه اسم وبلاگم توی مجله چاپ شده بود

آمار بازدیدم روز به روز داشت زیادتر می شد.

همینطور توی قسمت نطرات رشیدپور هم هر بار که نظر می نوشتم ،ادرس وبلاگم رو هم می نوشتم .هم تبلیغ آدرس وبلاگم بشه چون اون موقع ها یکی از راههای تبلیغ وبلاگها همین بود که ادرس وبلاگ رو توی نظرات وبلاگهای پر بازدید می نوشتند تا بیایند و ببینند

و هم اینکه خود رشید پرو رو هم بکشونم تو وبلاگم به خود اون هم ادرس داده باشم

اگر چه حتی یکی از نظراتی هم که نوشتم عاشقانه یا خارج از عرف نبود. فقط و فقط درباره خود مطلبی بود که گذاشته بود . نظر خودمو مثل همه آنهای دیگر می نوشتم.

ادامه دارد


چی به چیه نوشته ,وبلاگم ,کرده ,وبلاگ ,گذاشته ,خودش ,فرزاد حسنی ,عاشق نوشته ,رادیو تهران ,اعتقاد واقعی ,سایت رادیو منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وب سایت رسمی \\\\\\\\ دانلود آهنگ جدید پکیج درآمدزایی آسان درآمد اخبار استان ها.اخبار داغ دنیای فوتبال سبک زندگی سالم محسنی بوک