یه روز یه دخترِ
نازو خشکلی
جلو اینه تا سرشو دید
به خودش خندید
مثل یه بچه دیو
شاخ دراورره بود
تاکه شاخو دید
به خودش خندید
قیچی و برداشت
رو سرش کشید
اون شاخ درازو
از رو موهاش چید
بهشون گفتش
دیگه شاخ نشین
مثل دیوِ زشت
دیگه بد نشین
مامانش اومد
تا که اونو دید
قیچیو گرفت
به موهاش خندید
بهش شونه داد
گفت اگه که زشتن
یا که بد شدن
دوباره موهات
با شونهی خوبت
نازشون کن یکم
تا اروم شن اونا
رو صورت زیبات
888888888888888888
وقتی که تو میخندی
خورشید به من میتابه
وقتی تو گریه می کنی
ابرا بر من میباره
وقتی میخندی
جال رو گونت پیدا میشه
مثل ماه
صورتت زیباتر میشه
یه پسر مهربون
با اون چهرهی خندون
زیباتر از قبل میشه
دلم تو رو همیشه
پسری خندون می خواد
چی به چیه دیدبه خودش منبع
درباره این سایت